دلــتـــنـــگــی پـــــیـــچـــیــده نــــیـــســـتـــــ . . . !
یـــــکــــ دل . . . !
یـــــکـــ آســـمــــان
یـــــکــــ بــــغـــض
و آرزو هــــای تــــــرکـــــ خـــــورده
بـــــه هــــمــــیــــن ســادگــــی
همه جا هستی ...
در نوشته هایم ...
در خیـــــــــالم ...
در دنیایـــــــــم ...
تنها جایی که ...
بایــــد باشی و ندارَمت ...
کنــــــارَم است...
غارها
دهان دره ی تنهایی کوه هایند
نمی دانم چرا
در خاطرات من
دهان گشوده اند ؟
دلم برای آن حس عجیب تنگ شده
حس روز اول عاشقی بی پروایی
من از افسوس و ای کاش بیزارم
من از انتظار بیزارم
و میدانم در زمین قراری تا ابد پایدار نیست
تمام معادلات چند مجهولی ذهنم فقط با یک عبارت ساده میشود
من باور دارم اولین سرود حقیقی عشق را که کانونش روبرویم است
زاویه درکم را آنقدر از حد بالاتر خواهم برد تا بازتاب تو شوم
تنها ترین معشوق
بــازهــم خـاطـراتـم زنـده شــد...
“مــن و تــو بـه یـاد بـاران یـا شـاید بـه یـاد تـو ،" مـن و بـاران"
فـرقـی نمـی کنـد...
چـه در کنـارم باشـی چـه در کنـارش باشـی
زیـر بـاران یـاد تـو مـرا خیـس میـکنـد !
چـه بی پــروا؛
روی سیــم های لختـــ فشـ ـارقــوی،
عشقـــ بــازی می کننـد؛
گنجشکــــ ها...
نگاه که هرزه باشد...
حجاب هم که داشته باشی
انجور که می خواهند تورا تصور می کنند...
پس فکری به حال مغز های فاحشه کن نه حجاب من... .