✗פֿـدا مےبـینـב !
בرسـتــ . . بـَر مـטּ لـَعـنَـت اَگـر مـُنـڪِرش بـاشـَم !
امـــّا
گـاهـے چـنـاטּ هـَمـہ چـیـز رـا بہ تـو وـآگذار مےڪنـב
ڪِہ اَز בرב وسـطـ ایـטּ میـداטּ جـنـگ زمـیـטּ مےפֿـورے
زمـانـے בسـت בراز مےڪنـב
تـا بــُلـَـنــבت ڪنـב
ڪِہ اَز פֿـسـتـگـے تـواטּ בسـت بـلـَنــב ڪرבטּ هـَم
نــב ـارـــــــے (!)
سُخنـے از یـہ پسر عـاشـق مـטּ فقط از تـوخوشـمـ میـآد عـَـزیـزمـ
فـــقــط از تـو →تـو ↑ تـو↗تـو ↓ تـو . . .
پیرمرد ازصدای خروپف هرشب پیرزن شکایت
مرادیدونشناخت این بود درد. آهای ایوب کجایی بیاتابرایت ازصبربگویم .
مرادیدونشناخت این بوددرد. آهای ایوب کجایی بیاتابرایت ازصبربگویم .
دکتر شریعتی :آدمهای ساده را دوست دارم همانهایی که بدی هیچکس را باورندارند همانهایی که برای همه کس لبخند دارند همانهایی که بوی ناب آدم میدهند و من باور دارم که تو از همان آدم هایی.
نیستیم!
به دنیا می آییم
عکس ِ یک نفره می گیریم!
بزرگ می شویم،
عکس ِ دو نفره می گیریم!
پیر می شویم،
عکس ِ یک نفره می گیریم...
و بعد
دوباره باز
نیستیم
حسین پناهی
» ﭘﺪﺭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺷﺪ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻯ ﺭﻭ ﺭﻭﻯ ﺗﺨﺘﺨﻮﺍﺏ ﺩﻳﺪ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﺎﻧﻰ ﻟﺮﺯﺍﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻣﺘﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ : ﺑﺎ ﭘﺸﻴﻤﺎﻧﻰ ﻭ ﺗﺄﺳﻒ ﺷﺪﻳﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﺎ ﭘﺴﺮﻯ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﻓﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻡ، ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﻋﺸﻖ ﺣﻘﻴﻘﻰ ﺭﺍ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﻴﻠﻰ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺣﺘﻰ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﺭ ﺑﻴﻨﻰ ﻭ ﮔﻮﺷﻬﺎﻳﺶ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﻲ ﮔﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻭ ﺍﻗﺴﺎﻡ ﺧﺎﻟﻜﻮﺑﻰ ﺭﻭﻯ ﺑﺪﻧﺶ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺎﺑﺎ ﻓﻘﻂ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﻦ ﺣﺎﻣﻠﻪ ﻫﺴﺘﻢ ! ﻭ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺷﺪ . ﺍﻭ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﻨﮕﻞ ﺑﺎﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﻯ ﺯﻳﺎﺩﻯ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﻢ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ! ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ : ﻛﻪ ﺗﺮﻳﺎﻙ ﺿﺮﺭﻯ ﺑﺮﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﻭﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﻭﺳﺘﺎﺵ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻳﻤﺎﻥ ﻛﻮﻛﺎﻳﻴﻦ ﻣﻴﺎﺭﻧﺪ ﺩﺭ ﻣﺰﺭﻋﻪ ﻣﻲ ﻛﺎﺭﻳﻢ ﺑﺎﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮ ﺟﻤﻊ ﺑﺎﺵ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﺩﻋﺎ ﻣﻲ ﻛﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺩﻭﺍﻳﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﺪﺯ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﻨﻨﺪ ﭼﺮﺍ ﻛﻪ ﻣﺮﺩ ﺯﻧﺪﮔﻴﻢ، ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﺳﺘﺤﻘﺎﻗﺶ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻩ ! ﺑﺎﺑﺎ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺵ؛ ﻣﻥ 18 ﺳﺎﻝ ﺳﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﻣﻲ ﺩﻭﻧﻢ ﻛﻪ ﭼﻄﻮﺭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻛﻨﻢ ﺭﻭﺯﻯ ﻣﻲ ﺭﺳﺪ ﻛﻪ ﺑﻴﺎﻡ ﻭ ﺳﺮ ﺑﻬﺖ ﺑﺰﻧﻢ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻧﻮﻩ ﻫﺎﺕ ﺁﺷﻨﺎ ﺑﺸﻰ ! ﺩﺧﺘﺮﺕ ﭘﺎﻭﺭﻗﻰ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺷﻮﺧﻰ ﻛﺮﺩﻡ ﻣﻦ ﺧﻮﻧﻪ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﻫﺴﺘﻢ ﻓﻘﻂ ﻣﻴﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﻬﺖ ﻧﺸﻮﻥ ﺑﺪﻡ ﻛﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻰ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﺪﺗﺮ ﺍﺯ : ﻛﺎﺭﻧﺎﻣﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﻯ ﻣﻴﺰ ﺍﺳﺖ ..
مجازی هستیم...
اما...
دلمان مجازی نیست...
میشکند
حواست به تایپ کردنت باشد
ای بهترین دلیل برای نفس کشیدنم،ای بهترین اتفاق زندگی ام . . .
میخواهم با تمام وجودم بگویم با تمام سادگی و صداقتم بی نهایت عاشقتم !
یــه رابطــه از اونجــایی خــراب میــشه کــه تــو نــاراحتــش کــنی
و یکــی دیگــه آرومــش کنــه . . .
هوا ابریست ... دلم گرفته ...
قلم بدست گرفتم بنویسم که صدایی پرسید : از چه می نویسی ؟؟
پاسخش را دادم : از تکرار که در حال نفوذ در بین روزهاست .
گفت : مینویسی که چه شود ؟؟ که درد دلت تازه شود ؟؟!!
گفتم کیستی ؟؟ آشنایی میدانم ... حست غریب نیست ، لمست میکنم ...
گفت آری بیگانه نیستم ،هرازگاهی مهمانت میشوم و تو به سرعت قلم بدست
میگری برای نوشتن... ؛ او حرف میزد و من بی اعتنا به حرفهایش مینوشتم
هر لحظه صدایش دورتر میشد و دلم آرامتر میگرفت ...
دیگر کاغذم سفید نبود ... صدایش را نمیشنیدم ... آرام بودم ...
آری او غم بود که به واژه درامد و دل آرام گرفت ...
آن روز با تو بودم
امروز بی توام
آن روز که با تو بودم
بی تو بودم
امروز که بی توام
...............
چه غم انگیزست پاییز...
چه دل انگیز ست پاییز...
هنگام جان سپردن برگ ها به دست خزان
چه غم انگیز است;
وقت شکفتن جوانه امید گیاهان
چه دل انگیز است;
هرسو نظرافکن
رنگ ها با تو سخنن یگویند
و مرگ را نقاشی می کشند
و از هرچه سکون بزاری می جویند
پاییز , فصل فصل ها
پس از آن همه اشتیاق وصل ها
پاییز , فصل هجرت
دیدن برزخ خدا در طبیعت
پاییز , فصل نیایش
فدا شدن طبیعت از روی خواهش
پاییز , فصل نجوا
درک آغوش خدا در شب یلدا
درک کن سمفونی پاییز را
سروان قد کشیده و چناران پیر را
و بارش برگ های زرد
به سیلی بی رحمانه باد سرد
و نواختن اولین نت از موسیقی پاییز
صدای خش خش برگ های از عشق لبریز
و کافی است . . .
چشمانت را ببندی و موجودات زا جور دیگر ببینی
زمزمه ی دلشان را بشنوی
و میوه امید را از دلشان بچینی
که بهار در راه است . . .
آری , ایمان بیاوریم به فصل زرد
احمقانه ترین، مضحک ترین، ودروغین ترین
بهانه برای پایان دادن به یک رابطه این جمله است:
" عزیزم تو خیلی خوبی،من لیاقت تو رو ندارم "
عشقِ برگِ تازه ای در سر دارد . . .
حقیقت انکار نشدنی
بادیگارد دختر بیل گیتس
دوست من
اگه مادرت نزدیکته ... پاشو همین الان برو دستشو ببوس و بهش بگو چقدر برات عزیزه
اگر هم دوری با یه تلفن خوشحالش کن ...
اگر هم دیگه پیشت نیست از ته دل براش دعا کن و یه کار خوب رو نیت کن براش انجام بده
ما ز یاران چشمِ یاری داشتیم ...
رفتیم دکتر چندتـا قرصِ ضدِ توهـم داد ...
خدا روشکر الان بهتریم ... !!!
بعد از یک سال جنگ سرد بین من و مورچه ها تصمیم گرفتم خونه رو به صورت مسالمت آمیز تسلیم مورچه ها کنم. الانم دارم ساکمو می بندم. تختمو هم دادم به ی زوج جوان مورچه که دیشب اومدن از شیرینی ما بردن جای کیک عروسیشون استفاده کردن.
عمه جکی جان در ورژن ایرانی
کی جوراب سوراخ هم مد میشه راحت شیم ای خدا
ﭼﻄﻮﺭﯼ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ؟ +ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻮ -ﺑﺎﺷﻪ ﺑﯿﺎ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺗﻤﺮﯾﻦ ﮐﻨﯿﻢ +ﺑﺎﺷﻪ -ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ +ﻣﻨﻢ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ, ﺧﺐ ﺣﺎﻻ ﺑﺮﻭ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻮ -ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ
ﺑﺠﻪ ﻛﻪ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﺍﻣﺪﻛﻔﺖ ﻳﻪ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﺎﺩﻛﻨﻚ ﺑﻴﺪﺍﻛﺮﺩﻡ. ﺑﺎﻛﻠﻲ ﺷﻮﻕ ﻫﻤﺸﻮﻧﻮﺑﺎﺩﻛﺮﺩﻳﻢ ﺑﺴﺘﻴﻢ ﺑﻪ ﻧﺦ ﺩﻭﻳﺪﻳﻢ ﺗﻮﻛﻮﺟﻪ ﻫﺮﻛﻲ ﻣﻴﺪﻳﺪﻣﻰ ﻛﻔﺖ ﺍﺯﻛﺠﺎ ﺍﻭﺭﺩﻳﻦ ﻣﻴﻜﻔﺘﻴﻢ ﺍﺯﺗﻮﻛﻤﺪﻣﺎﻣﺎﻥ. ﺧﻠﺎﺻﻪ ﻳﻜﻲ ﺍﺯﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﻫﺎ ﺟﻤﻌﻤﻮﻥ ﻛﺮﺩ ﺗﺤﻮﻳﻞ ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮﻥ ﺩﺍﺩ. ﻛﻠﻲ ﻛﺘﻚ ﺧﻮﺭﺩﻳﻢ. ﺍﻳﻨﺠﻮﺭﻳﺎ ﺑﻮﺩﻳﻢ مااااا
خدایا
یک مرگ بدهکارم و هزار آرزو طلبکار
یا طلبم را بده، یا طلبت را بگیر...
یه قانونی هست که دخترا دارن به این عنوان:
دیر رسیدن بهتر از زشت رسیدن است
تعداد صفحات : 4